زمان میان من و او جدایی افکنده
استمن ایستاده در اکنون و او در آینده استچه مایه گشتم و آینده حال گشت و گذشتهنوز در پی آینده، حال گردنده استبه هر قدم قَدَری گفتم از زمان کَندَمکنون چو می نگرم او ز عمر من کنده استکه سر برآوَرَد از این ورطه جز کسی که هلاککمند شوق کنارش به گردن افکنده استبهانه ی کشش عشق و کوشش دل منهمین غم است که مقصود آفریننده استبه آرزو نرسیدیم و دیر دانستیمکه راه دورتر از عمر آرزومند استتو آن زمان به سرم سایه خواهی افکندنکه پیش پای تو ترکیب من پراکنده استبه شاهراه طلب بیم نامرادی نیستزهی امید که تا عشق هست پاینده استز دورباش حوادث دلم ز راه نرفت
بیا که با تو
هنوزم هزار پیوند استبه جان سایه که میرنده نیست آتش عشقمبین به کشته ی عاشق که عاشقی زنده استهوشنگ ابتهاج سوپ عرفان...
ما را در سایت سوپ عرفان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dailysoupa بازدید : 66 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 22:40